بدون عنوان
21/04/94 یکشنبه
امروز خونه مامان شایسته بودی و تا ساعت 11 خواب بودی . امروز با بازی جدید خمیر بازی
آشنا شدی. لی لی پوت هم رفتی و خوش گذشت.
22/04/94 دوشنبه
امروز صبح خونه مامان شایسته بودی و عصر به عشق خمیر بازی اومدی خونه . امروز خیلی
جایزه گرفتی عروسک به اسم ستاره کوچولو که مجبوری هی دستشویی ببریش و شیر بهش
بدی. تبلت پیشی که شما از بچگی میگفتی گوگوgogo . وسایل دکتر بازی که شدیدا عاشقشی
مخصوصا ضربان قلب رو. هی به من میگی بکاب و منو معاینه میکنی و آمپول میزنی. قربون
دستهای کوچولوت بشم. افطار رفتیم مجتمع ستاره و پاساژ موسوی واسه دیدن لباس. امروز
برای اولین بار از خمیر دندون موس دندونی به دندونات زدم . شب ساعت دو خوابیدی.
23/04/94 سه شنبه
صبح طبق معمول سارا رو جا گذاشتم و رفتم سر کار. عصرها با اومدن صدای در و چرخیدن کلید
توی در طنین صدای مامان مامان گفتنت میومد . قربون صدات بشم.
یه جایزه خیلی خوشکل گرفتی . همونی که عاشقی مداد شمعی 36 رنگ و دفترچه نقاشی.
حسابی با دیدنش کیف کردی و برچسب چسبوندی و نقاشی کردی. وای اصلا اجازه دست زدن
هم به من نمیدی. جیغ میزنی و میگی بروووووو..... تو بروووو خلاصه دم افطار خواب رفتی و من
تنها رفتم مسجد و افطاری رو واسه شما اوردم. دیگه اینکه خیلی دوستت دارم . شب هم ساعت
یک و نیم خوابیدی. بوس بوس