ساراسارا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

سارا بهونه قشنگ من واسه زندگی

سارا نمکدون زندگی من

خاطرات 25 تا 28 تیر

هر نفسم با نفسم سارا کوچولو   25/04/94 پنجشنبه -----  بیست و ششمین ماه تولدت مبارک امروز صبح بعد از سرکار اومدم خونه و وسایلم برداشتم رفتم خونه مامان جون. اخه شب افطاری بود خونشون. خلاصه بعد از کلی جنبیدن مراسم افطاری شروع شد و یکی  یکی اومدن و تو با اومدن ستایش کلی ذوق کردی . دیگه هی از پنجره اتاق به روی حیاط میومدین. شما هم از ستایش و شایان تقلید میکردی و بالا و پایین میرفتی. تازه کلی زولبیا و بامیه خوردی . راستی کلی کلاس اموزش رقص هم داشتیم . مسخره بازی و خنده بازی هم دراوردیم. شب هم برگشتیم خونه. و شما طبق معمول دیر خوابیدی.     26/04/94 جمعه امروز ا...
29 تير 1394

بدون عنوان

21/04/94 یکشنبه امروز خونه مامان شایسته بودی و تا ساعت 11 خواب بودی . امروز با بازی جدید خمیر بازی آشنا شدی. لی لی پوت هم رفتی و خوش گذشت.     22/04/94 دوشنبه امروز صبح خونه مامان شایسته بودی و عصر به عشق خمیر بازی اومدی خونه . امروز خیلی جایزه گرفتی عروسک به اسم ستاره کوچولو که مجبوری هی دستشویی ببریش و شیر بهش بدی. تبلت پیشی که شما از بچگی میگفتی گوگو gogo . وسایل دکتر بازی که شدیدا عاشقشی مخصوصا ضربان قلب رو. هی به من میگی بکاب و منو معاینه میکنی و آمپول میزنی. قربون دستهای کوچولوت بشم. افطار رفتیم مجتمع ستاره و پاساژ موسوی واسه دیدن لباس. امر...
24 تير 1394

سر قولم هستم

سلام دوست جونای خودم قول داده بودم که میام و وبلاگو ادامه میدم. اومدم بگم سر قولم هستم. بوس بوس
23 تير 1394

بدون عنوان

عسل بلای ما تو 11 ماهگی دیگه کم مونده از دیوار راست بره بالا! تقریبا می شه گفت که یه لحظه هم دلش نمی‌خواد زمین بشینه. به محض اینکه  ازش غافل بشی باید همه سوراخ سنبه‌های خونه (خصوصاً آشپزخونه) رو بگردی تا زیر میزی یا صندلی‌ یا پشت دری پیداش کنی! همچنان موش‌موشک ما چهار تا دندون داره. اما هر چیز خوراکی بهش بدی با همون چهار تا دندون سه سوته ترتیبش رو داده !( مخصوصاً شیرین گندمک) خوشبختانه وقتی با دندونش تیکه بزرگ بکنه خودش از دهنش می‌ندازه بیرون و در واقع تُفش می‌کنه! مهم ترین پیشرفتی که تو توی این ماه کرده پیشرفت زبانی هست.  خیلی خوب حرفهای مارو می فهمه و دستورات ساده رو انجام می د...
29 ارديبهشت 1393

لحظه شماری تا تولد

این روزها همه اش یاد پارسال می افتم.. روزشماری که برای دنیا اومدنت درست کرده بودم... هر روز که می گذشت برای دیدنت بی تاب تر می شدم.... هر روز لباسهات را تماشا می کردم.. تختت را تکون می دادم و برات لالایی می خوندم... یاد شکم قلنبه ام بخیر... یاد لگد هایی که می زدی بخیر... یاد تکون تکون های قشنگت بخیر.... دلم عجیب برای نوزادی هات تنگ شده.... روزهای بسیار شیرین و سختی بود. راستی تولدت نزدیکه عشق من و هنوز نمی دونم چطور برگزارش کنیم که بهمون خوش بگذره و خاطره قشنگی بشه و در ضمن تو هم اذیت نشی. می دونی ولی بازم بدون که من و بابایی عاشقت هستیم و تو ارزشمند ترین بخش هستی و عمر ما هستی و تمام ت...
22 ارديبهشت 1393

آبله مرغان

سلام دوستای گلم سارا یه چند روزی بی حال بود و تب دار تااینکه آبله مرغون گرفت . اونم از نوع شدیدش. بمیرم براش. خیلی خیلی اذیت شد. اما خداراشکر الان خوب خوب شده جیگرممم ...
21 ارديبهشت 1393

هفته هایی که گذشت. اندر احوالات سارا کوچولو

 هفته اول بهمن...  سارا کوچولو چند روزی هست که دستمیگیره به وسایل  و میایسته. ماما و بابا گفتنم که رو شاخشه و مرتب میگه. امابابا رو بیشتر میگه نمیدونم چرا? شاید دخترا بابایی هستند?  ... حسابیوروجک شده موبایل و کیف و لپ تاپ و زیپ و پتو و ... از دستش دارن مینالند از بسعاشق اینجور چیزاست.  ایستادن کنار میز تلویزیون ، بوفه،  دیوار ، میزعسلی ، بطری آب مقطر ، مبل ، گهواره هم مرتب ادامه داره و شبها هم حسابی دیرمیخوابه.  نای نای کردن و جنبوندن دست، کمر و باسن هم خیلی شدید شده حتی درحین تعویض پوشک.   هفته دوم بهمن... سارا کوچولو میشینه اونم به مدتطولانی ... رقص و اوازش هم شدیدتر شده،  بیسکوییتش رو خودش با دست میگیره ومیخوره . آش گندم ، جوج...
25 فروردين 1393

نوروز 1393

    سلام بر دوستان خوبم سال نو مبارک سارای نازنینم سال 1392 هم تموم شد و فقط خاطراته قشنگه باتو بودن برای مامان مونده . لحظه های زیبایی که دیگه هیچوقت قابل برگشت نیست عزیزم. کاش قدر اون لحظه ها رو بیشتر میدونستم . لحظه هایی مثل اولین دفعه ای که منو مامان صدا کردی و اولین باری که با صدای قشنگت کلمه بابا رو به زبون اوردی . اولین دفعه ای که به تنهایی نشستی . اولین باری که سینه خیز رفتی .اولین مرواریدی که در اوردی . اولین باری که 4 دست و پا رفتی و  اولین دفعه ای که خودت به تنهایی ایستادی و من خوشحال بودم از تک تک این لحظه ها . و چقدر احساس خوب و همراه با اشک شوق داشتم. سال 92 رو به خاطر وجود شیرین تو دوست داشتم.  البته سال 93 هم ر...
25 فروردين 1393